احادیث این بخش با توجه به منابع ذکر شده در نرم افزار "جامع الاحادیث نور" بازبینی و به روز شده اند.

 


موضوعات مرتبط: احادیث ، ،


ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394برچسب:حدیث,پیامبر, | 14:24 | نویسنده : منا هادوی |

..........

و بالجمله وقتى شتر رسول خدا(ص)در آن محله زانو زد كسانى كه در آن اطراف خانه داشتند دور پيغمبر را گرفته و هر كدام تقاضا داشتند آن حضرت به خانه آنها وارد شود، در اين ميان مادر ابو ايوب پيشدستى كرده خورجين و اثاثيه رسول خدا(ص)را بغل كرد و به خانه برد و هنگامى كه آن حضرت از ماجرا مطلع شد به خانه آنها رفت.

ابو ايوب مرد فقيرى بود كه خانه محقرى داشت و از يك ساختمان خشت و گلى دو طبقه تركيب يافته بود و چون پيغمبر خدا بدانجا وارد شد ابو ايوب به نزد آن حضرت آمده و پيشنهاد كرد رسول خدا(ص)طبقه بالا را انتخاب كند چون براى او دشوار بود كه بالاى سر آن حضرت به سر برد اما رسول خدا(ص)همان طبقه پايين را انتخاب كرده فرمود: براى ما و كسانى كه به ديدن ما مى‏آيند اينجا راحت‏تر است.

و تا وقتى كار مسجد و اتاقهاى اطراف آن به پايان رسيد آن حضرت در خانه او به سر بردند و سپس به خانه خود رفتند.

 

كتاب: زندگانى حضرت محمد(ص) ص 247

نويسنده: رسولى محلاتى

 


موضوعات مرتبط: درباره محمد(ص) ، هجرت ، ،


تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394برچسب:ابی ایوب,هجرت,ابو ایوب, | 14:19 | نویسنده : منا هادوی |

هنگامى كه رسول خدا(ص)از قباء حركت كرد رؤساى قبايلى كه خانه‏هاشان سر راه آن حضرت بود همگى از خانه‏هاى خود بيرون آمده و چون پيغمبر اكرم به محله آنان وارد مى‏شد تقاضا مى‏كردند كه در محله آنان فرود آيد و منزل كند ولى رسول خدا(ص)در پاسخ همه مى‏فرمود: جلوى شتر را باز كنيد و او را رها كرده به حال خود بگذاريد كه او مامور است - يعنى هر كجا او فرود آمد و زانو زد من همانجا فرود خواهم آمد - .

و بدين ترتيب از محله بنى سالم، بنى بياضه، بنى ساعده، بنى حارث و بنى عدى عبور كرد و در هر يك از محله‏هاى مزبور بزرگانشان سر راه بر آن حضرت گرفته و تقاضاى نزول او را داشتند و رسول خدا(ص)همان جواب را مى‏داد تا چون به محله بنى مالك بن نجار و همان جايى كه اكنون مسجد النبى قرار دارد رسيد شتر آن حضرت زانو زد و خوابيد، پيغمبر(ص)پرسيد: اين زمين از كيست؟

عرض كردند: اينجا متعلق به دو فرزند يتيم‏«عمرو»كه نامشان سهل و سهيل است، مى‏باشد و پس از مذاكره با سرپرست آن دو كه شخصى به نام معاذ بن عفراء بود آنجارا از او خريدارى كرده و مسجد مدينه را در همانجا بنا كردند، و در اطراف آن نيز اتاقهايى براى رسول خدا و همسران آن حضرت ساختند به شرحى كه خواهد آمد.

تنها توقف كوتاهى كه رسول خدا(ص)در سر راه خود در ميان قبايل نامبرده داشت نزد بنى سالم بود كه چون هنگام ظهر بود در ميان ايشان فرود آمد و چون مصادف با روز جمعه بود، و آنها نيز قبلا مسجدى براى خود بنا كرده بودند پيغمبر خدا نخستين نماز جمعه را در ميان آنها خواند و بدين ترتيب نخستين خطبه را نيز در مدينه همانجا ايراد فرمود.

 


موضوعات مرتبط: درباره محمد(ص) ، هجرت ، ،


تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394برچسب:قباء,هجرت,پیامبر,مدینه, | 14:17 | نویسنده : منا هادوی |

در شهر يثرب مرد ثروتمند و بانفوذى بود به نام عبد الله بن ابى بن ابى سلول كه مورد احترام هر دو قبيله اوس و خزرج بود و پيش از اين نام او را ذكر كرديم و مردم يثرب كه از اختلاف و زد و خورد خسته شده بودند قبل از آنكه مسلمان شوند به فكر افتاده بودند تا اين مرد را بر خود فرمانروا سازند و همگى از او اطاعت كرده و به اختلاف و خونريزى ميان خود خاتمه دهند، و با طلوع و انتشار اسلام در يثرب و ورود رسول خدا(ص)بدان شهر اين برنامه به هم خورد و مردم گرد شمع وجود آن حضرت را گرفته و به بركت آن بزرگوار اختلافها به يك سو رفت.

عبد الله بن ابى از اين پيش آمد سخت ناراحت و دلگير بود زيرا با ظهور اسلام و ورود پيامبر بزرگوار اسلام بدان شهر برنامه رياست و فرمانروايى او به هم خورد و از بين رفت از اين رو هنگامى كه رسول خدا(ص)از ميان قبيله او عبور مى‏كرد با آستين جلوى بينى خود را گرفت تا گرد و غبارى كه بلند شده بود در بينى او نرود و با ناراحتى پيش آمده بر خلاف قبايل ديگر گفت:

به نزد آنها كه تو را گول زده و بدين شهر آورده‏اند برو و بر آنان فرود آى!

سعد بن عباده كه در ركاب رسول خدا(ص)بود - و پيش از اين نيز نامش مذكور شد - ترسيد مبادا سخنان بى ادبانه و زننده وى در روح پاك و لطيف رسول خدا(ص)اثر كند از اين رو به عنوان عذرخواهى از جسارت و بى ادبى آن مرد پيش آمده ومعروض داشت: يا رسول الله مبادا بى ادبى و جسارت اين مرد دل شما را آزرده سازد او را به حال خود بگذاريد، زيرا ما مى‏خواستيم او را فرمانرواى خود سازيم و چون اكنون مشاهده مى‏كند كه رياست و فرمانروايى از دست او رفته ناراحت و نگران است، و از دست رفتن اين مقام خود را از شما مى‏بيند.

 


موضوعات مرتبط: درباره محمد(ص) ، هجرت ، ،


تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394برچسب:عبد الله بن ابى,رئيس,منافقين,مدينه,هجرت, | 14:17 | نویسنده : منا هادوی |

....

چنانكه گفته شد طبق قول مشهور سه روز از ورود رسول خدا(ص)به قباء گذشته بود كه على(ع)نيز از مكه آمد و بدان حضرت ملحق شد و به گفته ابن هشام پيغمبر(ص)روز دوشنبه وارد قباء شد و روز جمعه از آنجا به سوى مدينه حركت كرد، على(ع)در اين چند روزه طبق دستور رسول خدا(ص)امانتهاى مردم را كه نزد آن حضرت گذارده بودند به صاحبانشان بازگرداند و«فواطم‏»يعنى فاطمه دختر رسول خدا(ص)و فاطمه بنت اسد مادر آن بزرگوار و فاطمه دختر زبير را برداشته و به سوى مدينه حركت كرد. به گفته برخى از مورخين چند زن و مرد ديگر نيز كه از ماجرا مطلع شدند بدانها ملحق شده يك كاروان كوچكى تشكيل داده به راه افتادند و خدا مى‏داند كه على(ع)در اين راه چه فداكاريها و گذشتى از خود نشان داد تا جايى كه هفت تن از سواركاران قريش وقتى از حركت آنها مطلع شده به تعقيب آنان پرداخته ودر صدد برآمدند آنها را به مكه بازگردانند و در نزديكى‏«ضجنان‏»به ايشان رسيدند و چون على(ع)آنها را ديدار كرده و از قصدشان با خبر شد شمشير خود را به دست گرفته يك تنه به جنگشان آمد و با شجاعت عجيبى كه از خود نشان داد يك تن از ايشان را با شمشير دو نيم كرده آن شش تن ديگر را فرارى داد و به همراهان خود دستور داد كاروان را حركت دهند و چون به مدينه وارد شد رسول خدا(ص)بدو مژده داد كه آيات «الذين يذكرون الله قياما و قعودا و على جنوبهم. . . » تا آخر(سوره آل عمران، آيات 195 - 191)در شان او و همراهانش نازل گرديده است.

و خود رسول خدا(ص)نيز در اين چند روزى كه در محله قباء بود شالوده مسجد آنجا را ريخت و بناى نخستين مسجد را در مدينه پى‏ريزى كرد و اتمام آن را موكول به بعد نمود، و سپس به سوى مدينه حركت فرمود.

 


موضوعات مرتبط: درباره محمد(ص) ، هجرت ، ،


تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394برچسب:هجرت,علی,رسول,قباء, | 14:15 | نویسنده : منا هادوی |
.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • انیمیشن گلکسی