در گذشته‌ بين‌ برخى‌ از قبيله‌ها پيمانى‌ به‌ نام‌ " حلف‌ الفضول‌ " بود كه‌ پايه‌آن‌ بر دفاع‌ از حقوق‌ افتادگان‌ و بيچارگان‌ بود و پايه‌ گذاران‌ آن‌ كسانى‌ بودند كه‌ اسمشان‌ " فضل‌ " يا از ريشه‌ " فضل‌ " بود . پيمانى‌ كه‌ بعدا عده‌اى‌ از قريش‌ بستند هدفى‌ جز اين‌ نداشت‌ . يكى‌ از ويژگيهاى‌ اين‌ پيمان‌ ، دفاع‌ از مكه‌ و مردم‌ مكه‌ بود در برابر دشمنان‌ خارجى‌ . اما اگر كسى‌ غير از مردم‌ مكه‌ و هم‌ پيمانهاى‌ آنها در آن‌ شهر زندگى‌ مى‌كرد و ظ‌لمى‌ بر او وارد مى‌شد ، كسى‌ به‌ دادش‌ نمى‌رسيد . اتفاقا روزى‌ مردى‌ از قبيله‌ بنى‌ اسد به‌ مكه‌ آمد تا اجناس‌ خود را بفروشد . مردى‌ از طايفه‌ بن‌ سهم‌ كالاى‌ او را خريد ولى‌ قيمتش‌ را به‌ او نپرداخت‌ .

آن‌ مرد مظلوم‌ از قريش‌ كمك‌ خواست‌ ، كسى‌ به‌ دادش‌ نرسيد . ناچار بر كوه‌ ابو قبيس‌ كه‌ در كنار خانه‌ كعبه‌ است‌ ، بالا رفت‌ و اشعارى‌ درباره‌ سرگذشت‌ خود خواند و قريش‌ را به‌ يارى‌ طلبيد . دادخواهى‌ او عده‌اى‌ از جوانان‌ قريش‌ را تحت‌ تأثير قرار داد . ناچار در خانه‌ عبد الله‌ پسر جدعان‌ جمع‌ شدند تا فكرى‌ به‌ حال‌ آن‌ مرد كنند . در همان‌ خانه‌ كه‌ حضرت‌ محمد ( ص‌ ) هم‌ بود پيمان‌ بستند كه‌ نگذارند به‌ هيچكس‌ ستمى‌ شود ، قيمت‌ كالاى‌ آن‌ مرد را گرفتند و به‌ او برگرداندند.

بعدها پيامبر اكرم‌ ( ص‌ ) از اين‌ پيمان‌ ، به‌ نيكى‌ ياد مى‌كرد . از جمله‌ فرمود : " در خانه‌ عبد الله‌ جدعان‌ شاهد پيمانى‌ شدم‌ كه‌ اگر حالا هم‌ - پس‌ از بعثت‌ به‌ پيامبرى‌ - مرا به‌ آن‌ پيمان‌ دعوت‌ كنند قبول‌ مى‌كنم‌ . يعنى‌ حالا نيز به‌ عهد و پيمان‌ خود وفادارم‌ " .

محمد ( ص‌ ) در سن‌ بيست‌ سالگى‌ به‌ اين‌ پيمان‌ پيوست‌ ، اما پيش‌ از آن‌ - همچنان‌ كه‌ بعد از آن‌ نيز - به‌ اشخاص‌ فقير و بينوا و كودكان‌ يتيم‌ و زنانى‌ كه‌ شوهرانشان‌ را در جنگها از دست‌ داده‌ بودند ، محبت‌ بسيار مى‌كرد و هر چه‌ مى‌توانست‌ از كمك‌ نسبت‌ به‌ محرومان‌ خوددارى‌ نمى‌نمود . پيوستن‌ وى‌ نيز به‌ اين‌ پيمان‌ چيزى‌ جز علاقه‌ به‌ دستگيرى‌ بينوايان‌ و رفع‌ ستم‌ از مظلومان‌ نبود 


موضوعات مرتبط: درباره محمد(ص) ، زندگی نامه ، ،


تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394برچسب:پیمان,زندگینامه,حلف الفضول, | 14:30 | نویسنده : منا هادوی |

بيش‌ از هزار و چهار صد سال‌ پيش‌ در روز 17 ربيع‌ الاول‌ ( برابر 25 آوريل‌ 570ميلادى‌ ) كودكى‌ در شهر مكه‌ چشم‌ به‌ جهان‌ گشود. 
پدرش‌ عبد الله‌ در بازگشت‌ از شام‌ در شهر يثرب‌ ( مدينه‌ ) چشم‌ از جهان‌ فروبست‌ و به‌ ديدار كودكش‌ ( محمد ) نايل‌ نشد. زن‌ عبد الله‌، مادر " محمد "آمنه‌ دختر وهب‌ بن‌ عبد مناف‌ بود. 
برابر رسم‌ خانواده‌هاى‌ بزرگ‌ مكه‌ " آمنه‌ " پسر عزيزش‌ ، محمد را به‌ دايه‌اى‌ به‌ نام‌ حليمه‌ سپرد تا در بيابان‌ گسترده‌ و پاك‌ و دور از آلودگيهاى‌ شهر پرورش‌ يابد .

" حليمه‌ " زن‌ پاك‌ سرشت‌ مهربان‌ به‌ اين‌ كودك‌ نازنين‌ كه‌ قدمش‌ در آن‌ قبيله‌ مايه‌ خير و بركت‌ و افزونى‌ شده‌ بود ، دلبستگى‌ زيادى‌ پيدا كرده‌ بود و لحظه‌اى‌ از پرستارى‌ او غفلت‌ نمى‌كرد. كسى‌ نمى‌دانست‌ اين‌ كودك‌ يتيم‌ كه‌ دايه‌هاى‌ ديگر از گرفتنش‌ پرهيز داشتند ، روزى‌ و روزگارى‌ پيامبر رحمت‌ خواهد شد و نام‌ بلندش‌ تا پايان‌ روزگار با عظمت‌ و بزرگى‌ بر زبان‌ ميليونها نفر مسلمان‌ جهان‌ و بر مأذنه‌ها با صداى‌ بلند برده‌ خواهد شد ، و مايه‌ افتخار جهان‌ و جهانيان‌ خواهد بود .

" حليمه‌ " بر اثر علاقه‌ و اصرار مادرش‌ ، آمنه‌ ، محمد را كه‌ به‌ سن‌ پنج‌ سالگى‌ رسيده‌ بود به‌ مكه‌ باز گردانيد . دو سال‌ بعد كه‌ " آمنه‌ " براى‌ ديدار پدر و مادر و آرامگاه‌ شوهرش‌ عبد الله‌ به‌ مدينه‌ رفت‌ ، فرزند دلبندش‌ را نيز همراه‌ برد . پس‌ از يك‌ ماه‌ ، آمنه‌ با كودكش‌ به‌ مكه‌ برگشت‌ ، اما دربين‌ راه‌ ، در محلى‌ بنام‌ " ابواء " جان‌ به‌ جان‌ آفرين‌ تسليم‌ كرد ، و محمد در سن‌ شش‌ سالگى‌ از پدر و مادر هر دو يتيم‌ شد و رنج‌ يتيمى‌ در روح‌ و جان‌ لطيفش‌ دو چندان‌ اثر كرد .

سپس‌ زنى‌ به‌ نام‌ ام‌ايمن‌ اين‌ كودك‌ يتيم‌، اين‌ نوگل‌ پژمرده‌ باغ‌ زندگى‌ را همراه‌ خود به‌ مكه‌ برد . اين‌ خواست‌ خدا بود كه‌ اين‌ كودك‌ در آغاز زندگى‌ از پدر و مادر جدا شود ، تا رنجهاى‌ تلخ‌ و جانكاه‌ زندگى‌ را در سرآغاز زندگانى‌ بچشد و در بوته‌ آزمايش‌ قرار گيرد ، تا در آينده‌ ، رنجهاى‌ انسانيت‌ را به‌ واقع‌ لمس‌ كند و حال‌ محرومان‌ را نيك‌ دريابد . 
از آن‌ زمان‌ در دامان‌ پدر بزرگش‌ " عبد المطلب‌ " پرورش‌ يافت‌ .

" عبد المطلب‌ " نسبت‌ به‌ نوه‌ والاتبار و بزرگ‌ منش‌ خود كه‌ آثار بزرگى‌ در پيشانى‌ تابناكش‌ ظ‌اهر بود ، مهربانى‌ عميقى‌ نشان‌ مى‌داد . دو سال‌ بعد بر اثر درگذشت‌ عبد المطلب‌ ، " محمد " از سرپرستى‌ پدر بزرگ‌ نيز محروم‌ شد . نگرانى‌ " عبد المطلب‌ "در واپسين‌ دم‌ زندگى‌ بخاطر فرزند زاده‌ عزيزش‌ محمد بود . به‌ ناچار " محمد " در سن‌ هشت‌ سالگى‌ به‌ خانه‌ عموى‌ خويش‌ ( ابو طالب‌ ) رفت‌ و تحت‌ سرپرستى‌ عمش‌ قرار گرفت‌. " ابوطالب‌ " پدر " على‌ " بود .

ابو طالب‌ تا آخرين‌ لحظه‌هاى‌ عمرش‌ ، يعنى‌ تا چهل‌ و چند سال‌ با نهايت‌ لطف‌ و مهربانى‌ ، از برادرزاده‌ عزيزش‌ پرستارى‌ و حمايت‌ كرد . حتى‌ در سخت‌ ترين‌ و ناگوارترين‌ پيشامدها كه‌ همه‌ اشراف‌ قريش‌ و گردنكشان‌ سيه‌ دل‌ ، براى‌ نابودى‌ " محمد " دست‌ در دست‌ يكديگر نهاده‌ بودند ، جان‌ خود را براى‌ حمايت‌ برادر زاده‌اش‌ سپر بلا كرد و از هيچ‌ چيز نهراسيد و ملامت‌ ملامتگران‌ را ناشنيده‌ گرفت‌


موضوعات مرتبط: درباره محمد(ص) ، زندگی نامه ، ،


تاريخ : دو شنبه 11 آبان 1394برچسب:زندگینامه,تولد,کودکی,عبدالمطلب, | 14:29 | نویسنده : منا هادوی |

زندگي حضرت محمد (ص) از صدر اسلام مورد توجه و اهتمام مسلمانان قرار داشته است ؛ با اينهمه ، روايات بي‌شمار موجود در بيشتر جزئيات همداستان نيستند و به ويژه آگاهيهاي ما در باب زندگي آن بزرگوار ، پيش از بعثت ، به تفصيل شرح سيرة ايشان پس از بعثت نيست . به هر حال ، آنچه از مطالعه و بررسي زندگي وي در طول 63 سال در ذهن نقش مي‌بندد، بازتابي از تصوير ظهور پيامبري الهي و سرگذشت شخصيتي است كه با پشت سر نهادن دشواريهاي بسيار ، بي‌هيچ خستگي و نااميدي به اصلاح جامعه ، دست زد و توانست جزيره العرب را متحد كند و آمادة گستردن اسلام در بيرون از مرزهاي عربستان شود و از آن مهم تر ديانتي را بنياد نهد كه اينك يكي از مهم‌ترين اديان جهان به شمار مي‌رود .


موضوعات مرتبط: درباره محمد(ص) ، زندگی نامه ، ،


ادامه مطلب
تاريخ : دو شنبه 20 مهر 1394برچسب:زندگینامه,پیامبر,بعثت,هجرت,رحلت, | 12:36 | نویسنده : منا هادوی |

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 18 صفحه بعد

.: Weblog Themes By SlideTheme :.


  • انیمیشن گلکسی